مقاله صوتی شماره 78

"دولت و دولتمردی" با مقیاس علی علیه السلام

سخنرانی در میلاد امیرمومنین درجمع دانشجویان کرمانشاه (۱۳۹۷)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

حضرت علی(ع) می‌فرماید: «...الِاحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِیَّهِ بِجُهْدِکَ...» این می‌شود حکومت دینی، حکومت علوی(ع)، حکومت قرآنی، «بجهدک» فرمودند یعنی با تمام تلاشت نه این که همین‌جوری خیلی خب من یک چیزی امضاء کردم برو! این که جهد نیست. خودت که می‌دانی با یک امضاء کار این راه نمی‌افتد، شاید لازم باشد خودت دستش را بگیری با او بروید یک اتاق دیگر، زنگ بزنی با فلانی صحبت کنی، یا بگویی خیلی خب فردا جمعه‌ست تعطیل است ولی من با تو می‌آیم که مشکلت را حل کنی، بلند شو برویم خانه فلانی طلبکار توست، بدهکار توست، حضرت علی(ع) فرمودند «جُهد» نباید آرام بگیرید وقتی مشکل مردم را می‌دانید، می‌توانید حل کنی، حضرت علی(ع) فرمود اگر آرام بخوابید از ما نیستید. حضرت علی(ع) خودش هم همین‌طور بود می‌گفتند شما که تا صبح عبادت و گریه می‌کنید گاهی بی‌هوش می‌شوید، حضرت امیر(ع) در نمازشب‌ها و دعاهایش بی‌هوش می‌شد می‌افتاد. یک وقت یک کسی آمد در خانه حضرت زهرا(س) زد؛ خود حضرت زهرا(س) هم اهل دعا و ذکر بودند، گفت که حضرت علی(ع) میان نخل‌ها افتاده، چه کار باید بکنیم؟ حضرت امیر(ع) در معاشقه با خداوند بی‌هوش می‌شد. بعد روزها هم که می‌گفتند شما مدام دنبال کار و مشکلات مردم هستید. طرف می‌گوید ظهر داغ تابستان کوفه، 60 درجه، که همه در زیرزمین‌ها و سرداب‌های خانه‌هایشان رفته بودند، من مسافر بودم داشتم به سمت خانه‌ام می‌رفتم که دیدم یک کسی در آفتاب‌ها عرق می‌ریزد و می‌دوَد، رفتم جلو دیدم علی‌بن‌ابیطالب است. توی هوای به این گرمی رفتم خانه، استراحت و ناهار و خواب کردم، باز آمدم بیرون رفتم چند خیابان آن طرف‌تر کار داشتم دیدم باز علی(ع) همین‌طور دارد راه می‌رود، گفتم آقا چه شده؟ فرمودند هیچی، گفتم توی هوای به این گرمی شما در کوچه‌ها چه کار می‌کنید همین‌طوری دارید راه می‌روید؟ فرمودند دارم می‌روم ببینم نکند یک کسی کودک یتیمی، برده‌ای، اسیری، غریبی در کوچه‌ها مانده که دستش به من نمی‌رسد، پارتی ندارد، به کسی وصل نیست، نکند یک کودک گرسنه‌ای در کوچه خیابان مانده دارد گریه می‌کند، پدر ندارد، مادر ندارد، این علی است. به او گفتند شما که شب‌ها مشغول عبادت هستید، داد می‌زنید، خودکشی می‌کنید، شب‌ها در نمازت خودکشی می‌کنید، روزها هم که در خدمت و نوکری برای مردم خودکشی می‌کنید حالا یک چند ساعتی هم که به رختخواب‌تان می‌روید باز... حضرت علی(ع) فرمودند به خدا سوگند، وقتی به ذهنم خطور می‌کند که نکند آن طرف این جامعه و سرزمین اسلامی یک خانواده‌ای باشد که از گرسنگی خوابش نمی‌برد نکند یک قرص نان ندارند؟ و من چگونه بخوابم. این که به فکر و ذهنم می‌آید خوابم نمی‌برد. حکومت علی(ع) بزرگترین حکومت جهان بود، از مرزهای هند و چین و آسیای میانه تا شمال آفریقا، ابرقدرت جهان بود، فکر نکنید یک روستا یا یک شهری بود، به لحاظ خاک ابرقدرت دنیا بوده، این‌جا به مأموریت حکومتی‌شان می‌فرمایند «...الِاحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِیَّهِ بِجُهْدِکَ...» با تمام ظرفیت خود برای رعیتت، «رعیت» یعنی مردم، یعنی کسانی که باید حقوق‌شان رعایت بشود، رعیت هم‌خانواده با رعایت است خدمت به آن‌ها، کوشش خالصانه برای راه‌اندازی کار مردم «فَإِنَّ الَّذِی یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِی یَصِلُ بِکَ وَ السَّلَامُ.» می‌دانی از نوکری و خدمت به خلق چه به دست می‌آوری، وقتی مشکلات آن‌ها را حل می‌کنی چه به دست می‌آوری؟ بیش از آنچه که تو به مردم می‌رسانی مردم به تو می‌رسانند.

فهمیدید چه شد؟ - حالا شما هنوز کاره‌ای نیستید بعدها اگر توانستید کاره‌ای بشوید از این وسوسه‌ها زیاد است – که آقا این مردم اصلاً قدر کار من را نمی‌دانند! آن کسی که الکی 8- 9 ساعت می‌آید توی تشکیلات هیچ غلطی هم نمی‌کند و وسط‌هایش هم هزارتا کار شخصی، امکانات بیت‌المال را استفاده می‌کند با منی که اصلاً کارت ورود و خروج را کاری ندارم، از 24 ساعت، 18 ساعت مشغول خدمت به مردم یا اندیشیدن به این که چگونه مشکلات مردم را حل کنم یا غصه خوردن به این‌ها می‌گذرد، خب من چرا این کار را بکنم؟ من که با او پیش مردم مساوی‌ام! مردم که این‌قدر بی‌شعورند این چیزها را نمی‌فهمند اگر بفهمند هم اصلاً محل نمی‌گذارند و برایشان مساوی است تازه آخرش این دلقک‌بازی درمی‌آورد آخرش ممکن است بیایند به این هم رأی بدهند، آخرش این را از من بیشتر قبول داشته باشند، مردم کی هستند که من باید برای مردم فداکاری کنم؟ مردم بیایند برای من فداکاری کنند! من خیلی چیزها این‌جوری از دست می‌دهم، چه به دست می‌آورم؟ - دقت کنید – که حضرت امیر(ع) چه می‌گوید، می‌گوید آنچه که در قبال خدمت به مردم به دست می‌آوری خیلی بیش از آن چیزی است که مردم از قبال خدمت تو به آنها به دست می‌آورند، یعنی تو سود کردی، مردم ضرر می‌کنند، این یک منطق دیگر است. دوتا منطق است، هرچه بیشتر از مردم سواری بگیری و بیشتر کار کنی ضرر کردی و بیشتر سود بردی. یک منطق هم این است که هرچه بیشتر برای مردم کار کنی، منتها برای خدا،‌هرچه بیشتر به مردم خدمت کنی تو بیشتر سود کرده‌ای، تو داری در قالب کمک به مردم به خودت کمک می‌کنی، تو داری رشد می‌کنی، تو داری بهشت فراخ‌تر و متعالی‌تری به دست می‌آوری، تو داری به خداوند نزدیک‌تر می‌شوی. تو داری آدم‌تر می‌شوی. لذا اگر همان مردمی که به آن‌ها خدمت می‌کنی همان لحظه به تو فحش می‌دهند اگر ناراحت بشوی معلوم است خالص نیستی و داری برای آن‌ها کار می‌کنی. تو بگو من به تو خدمت می‌کنم اما نه برای تو، برای خدا، برای خدا یعنی چه؟ یعنی برای خودم، من می‌خواهم خودم رشد کنم لذا از تو طلب ندارم. آن وقت این‌طور آدم‌ها وقتی به مردم خدمت می‌کنند از کسی طلبکار نمی‌شوند، مغرور نمی‌شوند. وقتی مردم این‌ها را نبینند و آن‌ها را پس بزنند تو یک عالمه برای آن‌ها کار کردی انگشتت را عسل در دهان آن‌ها می‌گذاری گاز می‌گیرند، به تو فحش می‌دهند تو داری برای آن‌ها فداکاری می‌کنی به تو توهین می‌کند، حضرت علی(ع) می‌فرماید اگر طرف حساب تو خدا باشد ابدا ناراحت نمی‌شوی، پشیمان نمی‌شوی، حتی همان لحظه‌ای که دارند به تو فحش می‌دهند باز به فکر آن‌ها هستی! باز مشکل آن‌ها را حل می‌کنی. امام(ره) یک وقتی می‌گفت اگر همین مردمی که دارند می‌گویند درود بر خمینی، فردا بگویند مرگ بر خمینی، برای من مساوی است. در هر دو حال من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم و آن خدمت به این مردم است. چه بگویند مرگ، چه بگویند درود، من خدمت خودم را می‌کنم من اصلاً به این‌ها کاری ندارم که این‌ها می‌فهمند، نمی‌فهمند، تشکر می‌کنند یا تشکر نمی‌کنند. حضرت علی(ع) به مسئولین حکومتی می‌فرماید مراقب خودتان باشید و با تمام قدرت به مردم خدمت کنید و بدانید هرچه بیشتر خدمت کنید بیشتر سود بردید. چیزی که از ناحیه مردم به شما می‌رسد بیش از آن چیزی است که از ناحیه شما به مردم می‌رسد. والسلام. نامه 5- 6 سطری امیرالمؤمنین(ع) به حاکم‌شان در آن‌جاست.

احتمالاً شاید به ایشان خبر رسیده که آن‌جا یک مقدار سست شده، بی‌انگیزه شده که آقا ما این همه کار می‌کنیم به جایش به ما فحش می‌دهند، تهمت می‌زنند، یا در ذهنش آمده که ما حالا خیلی دقت صددرصدی در حد توان نکنیم، پای اصول هم نایستادیم نایستادیم! حالا خیلی مهم نیست! ممکن است این چیزها آمده و حضرت امیر(ع) این‌گونه پاسخ گفته‌اند.

یک نمونه دیگر هم فرمان امام(ع) به مالک اشتر است که حکومت اسلامی در آفریقا تشکیل شده است و اکثر مردم مصر و آفریقا هنوز مسلمان نبودند، حکومت‌شان اسلامی شده بود. حضرت امیر(ع) به این‌ها آموزش می‌دهند که چگونه با غیر مسلمانان و مسلمانان چگونه برخورد کنید؟ حقوق غیر مسلمانان را چگونه باید رعایت کنید، و همه اصول‌شان هرچه آن‌جا بوده غلط است و صفر تا صدشان همه چیزشان باطل و غلط بوده است! خیر؛ در هر جامعه‌ای هست مگر تا سال 57 انقلاب شده، همه چیز تا 57 صددرصد خراب بوده بعد از 57 هم همه چیز صددرصد درست شده است، خیر. بله 80 درصد خراب بوده، بعد هم 70- 80 درصد درست شده است، ولی نه این که هرچه آنجا بوده خراب بوده و بعد درست شده! ضمن این که بعداً هم که درست شده دوباره خراب می‌شود و بعضی‌هایش شده است باید مراقب باشیم که خراب نشود، مگر یک چیزی برای همیشه خراب است و برای همیشه درست است حضرت امیر(ع) به مالک فرمودند که آن‌جا می‌روی بالاخره در تاریخ مصر و شمال آفریقا یک ارزش‌هایی، حکومت‌هایی بودند گرچه اسلامی نبودند اما همه‌شان فاسد و ظالم نبودند 4 تا کار خوب هم داشتند، همه چیز را نفی نکن، آن چهارتا کار خوب و سنت خوبی که آن‌جا هست ادامه بده و تأیید کن، با خراب‌هایش دربیفت، نه بطور مطلق با همه آن‌ها و... یکی از فرمایشات‌شان هم این است در رأس فرمان: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» این فرمان بنده خدا علی امیرالمؤمنین است. این هم باز درس است، هی لقب‌تراشی، لقب‌های حکومتی، لقب‌های نظامی، لقب‌های روحانی، معنوی،‌ حالا دیگران باید یک احترامی به افراد بگذارند ولی خود افراد برای خودشان هی لقب‌سازی نکنند. علی یک لقب دارد «عبدالله» در فرمان‌های حکومتی‌اش امیرالمؤمنین به جای این که بگویند بزرگ‌ارتشداران! نمی‌دانم امپراطور کل جهان، یا شاهنشاه شاهنشاهان و این چیزها، یک کلمه می‌گوید «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» بنده خدا علی پسر ابوطالب به مسئولین خود چنین فرمان می‌دهد. امیرالمؤمنین، فرمانده مؤمنین هستم، اما چیز مادی برای خودش تعریف نمی‌کند «مَالِک بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ» وقتی حاکمیت و ولایت مصر را به او می‌سپارد به عنوان امانت خدا و امانت مردم، «اَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّهِ، وَ ایثارِ طاعَتِهِ،» فرمان اول به مسئولین حکومتی،‌کل مدیران حکومتی در سه قوه، شما باید باتقوا باشید قبل از این که بخواهید بقیه را باتقوا کنید شما باید از بقیه آدم‌تر باشید، خودتان باید آدم باشید، نمی‌توانید آدم نباشید بعد ادعا کنید ما می‌خواهیم بقیه را آدم کنیم. تو خودت در مسائل اقتصادی، مالی و سبک زندگی چقدر آدمی. دستور اول امیرالمؤمنین(ع) به حاکم اصلی آفریقا مالک اشتر، که البته بین راه ترور شد، ترور شیمیایی مسموم شد و شهید شد به مصر و آفریقا نرسید ولی این یک چیز افتخارآفرین، یک مبنایی برای فلسفه سیاسی و فقه سیاسی و علوم سیاسی تا ابد است که قدر آن هنوز درست دانسته نشده است و یک بخشی از آن هم در سازمان ملل زدند. فرمودند دستور اول من، امر اول من در رأس همه فرمان‌ها، مالک و هرکس در رأس کارهای حکومتی در حکومت است «تقوی‌الله» است شما باید تقوا داشته باشید، تقوی‌الله یعنی خدا محور تصمیم‌گیری‌هایتان باید داشت «وَ ایثارِ طاعَتِهِ» هر تصمیمی می‌خواهید بگیرید ببینید خدا چه گفته همان کار را بکنید هیچ کار دیگری حق ندارید انجام بدهید، باید آن را ترجیح بدهید. ایثار، یعنی ترجیح. این که می‌گویند فلانی ایثار کرد، یعنی بقیه را بر خودش ترجیح داد. استحصار، یعنی خودترجیحی! یعنی اول من بخورم بعد بقیه! ایثار؛ یعنی بگذار بقیه بخورند بعد من. حضرت امیر(ع) می‌گوید این یکی از تفاوت‌ها بین حاکم مسلمان و حاکم فاسد است. حاکم مؤمن موقع خوردن می‌گوید همه مردم بخورند بعد من؛ حاکم فاسد می‌گوید اول من بخورم، بیشتر هم بخورم اگر چیزی ماند بعد بقیه بخورند! حضرت امیر(ع) می‌فرمایند این هم یک مرز بین مدیریت اسلامی و غیر اسلامی است. و بعد «وَ اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ» به او فرمان داده است که خود را بشکن. خودت را بشکن، یک وقت فکر نکنی یک کسی هستی، مرکز عالمی! شدی رئیس، امضایت در جان و مال و آبروی مردم اثر دارد، از بقیه بالاتری. نقل کردند یکی از مسئولین گفته ما در حد خداییم، یک وجب پایین‌تر! توی سایت‌ها خواندم. این یعنی بی‌دینی، اگر یک چنین حرفی را کسی به این معنا گفته، این بی‌دین لامذهب است. طاغوت است. حضرت علی(ع) می‌گوید حاکمان در حکومت اسلامی باید از همه بنده‌تر باشند، متواضع‌تر، دستور بده ولی متواضع باش. دستور متکبّرانه نیست، دستور برای حل مشکلات است. امضایت مؤثر است ولی فرمودند «اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ» علی‌بن‌ابیطالب(ع) به حاکم خود در مصر فرمان می‌دهد که خودت را بشکن، متواضع و مؤدب باش، در محضر خدا و همین‌طور در مناسبات با مردم.  «عِنْدَ الشَّهَواتِ»، بخصوص وقتی که اشتها می‌کنی، «عندالشهوات» شهوت یعنی خواسته، شهوت فقط شهوت جنسی نیست یکی‌اش جنسی است. شهوت پول، شهوت مقام، شهوت قدرت، فرمودند دستور اول من این است: خدامحور؛ هر کاری می‌کنی خودت را در محضر خدا ببینی «تقوی‌الله». دوم؛ «اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ» هر وقت می‌بینی میل کردی به یک چیزی داری رم می‌کنی، خودت را بشکن و سرکوب کن «وَ یَزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ» - کلماتش مثل مروارید می‌ماند - «فَاِنَّ النَّفْسَ اَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ اللّهُ» فرمودند که مواظب باش نفس تو رَم نکند، رم می‌کنی یک مقدارببینی رئیس شدی، پول، قدرت، ثروت، شهرت، رم می‌کنی. مواظب نفس خود باش که نفس تو رم نکند، اهمیت بده به طاعت فرمان خداوند. نفس همواره به بدی دستور می‌دهد، این یک اصل مهمی است. یعنی حضرت امیر(ع) فرمودند بدانید در شما همین‌طور که یک نیرویی است مدام فرمان به خوبی می‌دهد، فطرت الهی، وجدان الهی، یک نیرویی هم در شما هست که مدام فرمان به بدی می‌دهد که این بطور غریزی است برای حیوانات بد نیست ولی برای انسان بد است و سقوط است. این آیه قرآن است که جز کسانی که خداوند به آن‌ها رحم کند، همه گرفتار این حیوانیت خطرناک هستند و هستیم. فرمودند خودت را کنترل کن. این‌هایی که در حکومت هستند باید بیش از بقیه خودشان را کنترل کنند. و فرمودند که «اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ» مواظب باش با زبان خشن با مردم حرف نزنی، گردن کلفتی نکن، در حکومت برای مردم قلدربازی درنیاور، برای دشمنان چرا محکم باش، اما برای مردم متواضع و مؤدب باش. ببینید همه این‌ها در فرمان حضرت علی(ع) مشخصات حکومت دینی و اسلامی است. « اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ» وقتی که خودخواهی و خودمحوری فکر می‌کنی امضای تو، دستور تو منشأ اثر است و برای بقیه دستور می‌دهی، کم‌کم خوش‌خوشانت می‌شود و باورت می‌آید و فکر می‌کنی از بقیه بهتر و مهم‌تری، تو آدمی بقیه آدم نیستند، بعد غرور و خودخواهی چه می‌شود؟ فرمودند مواظب چه چیزهایی باش، 1) جوشش خشم؛ مراقب باش عصبانی نشوی. ببینید یک وقت کسانی هستند نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند. مثلاً بنده آدم عصبی‌مزاجی هستم. من مسئولیت حکومتی که بخواهد مشکلات مردم را حل کند مدام با همه سروکار داشته باشد من نباید بپذیرم یا باید خودم را اصلاح کنم یا حرام است بپذیرم. حضرت امیر(ع) فرمودند در حکومت اسلامی، مسئولین، مدیران، کارگزاران حکومت باید با مردم مؤدب، متواضع با لبخند باشند و صبر و تحمل‌شان باید زیاد باشد، حتی طرف عصبانی می‌شود توهین می‌کند می‌فرمایند تو نباید عصبانی شوی. خب حالا اگر یک کسی مثل من دوتا فحش بدهد دوتا فحش جوابش را می‌دهم، یکی بزند، دوتا می‌زنم، من که نمی‌توانم و حق ندارم بروم بگویم مردم من این‌جا نشسته‌ام بیایید مشکلات‌تان را یکی یکی حل کنم، بیایید ما مشکل حل کنیم. فرمودند یا خودت را اصلاح کن یا حق نداری این کار را بکنی، برو یک کار دیگری بکنی. ببینید این خطرات است: 1) «حَمِیَّةَ أنفِکَ» خشم. خشونت. فرمودند ما در حکومت دینی با مردم خشن حرف زدن و خشن رفتار کردن نداریم، مگر دشمن، مجرم، توطئه! آن هم باز حساب و کتاب دارد. دیگر چه؟ «و سَورَةَ حَدِّکَ،» بعد چه «و سَطوَةَ یَدِکَ» دیگر؟ «وَ غَربَ لِسانِکَ» ببینید تک تک این‌ها مشخصاً اشاره دارد به حقیقت.  یک) فرمودند مراقب دست تو باش، عصبانی می‌شوی، طرف این‌جا نشسته به تو توهین می‌کند، می‌بیند کارش راه نیفتاد به تو می‌گوید رشوه می‌خواهی؟ بابا من کی از تو رشوه خواستم؟ از این طرف هم گاهی مجبور می‌شوند، همه‌اش هم از آن طرف نیست، فرمودند ممکن است یک دفعه خشونت در چهره تو آشکار شود، خشونت در دست، بلند شوی یکی توی گوش او بزنی یا دستور بدهی با او برخورد کنند. دیگر چی؟ «و غرب لسانک» یک دفعه عصبانی می‌شوی و هرچه به دهانت بیاید بگویی، فرمودند که چنین کسانی نباید مسئولیت اجرایی داشته باشند که دست و زبان و نگاه‌تان را نمی‌توانید کنترل کنید. عصبانی می‌شوید، انتقام شخصی می‌گیرید. فرمودند این‌ها خط قرمز است. دیگر؟ «وَ احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ» مراقب باش خودت را حفظ کن، کنترل کن، هیچ واکنشی در لحظه‌ای که عصبانی می‌شوید حق ندارید نشان بدهید، کلاً باید خودتان را کنترل کنید و سکوت کنید تا خشم‌تان فرو بنشیند «حَتَّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ» خشم باید آرام بگیرد، عصبانی شدید نه حرف بزن، نه نگاه، نه دستت را تکان بده، بلند شو بیرون برو و سرت را پایین بینداز و هیچی نگو، سکوت کن، حتی اگر دارند به تو توهین می‌کنند و تهمت می‌زنند. تا غضب و خشونت را کنترل کنی، رفتار خشن و ادبیات خشن با مردم در حکومت دینی نداشته باشید «فَتَملِکَ الاختِیارَ» مالک اختیار خودت که شدی، وقتی دوباره خودت را توانستی کنترل کنی، حساب شده واکنش نشان بدهی، آن وقت بیا بنشین جواب بده. تو را فحش داده، تو با آرامش و لبخند بیا بگو نه عزیزم این‌گونه نیست.

هرچه دارم این حرف‌ها را می‌زنم همین الآن خودم عصبانی‌ام! از این که آن طرف به این فحش داده من الآن عصبانی‌ام! می‌گویم مگر می‌شود این‌طوری. خب خود امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) این‌طور بودند. اهل بیت(ع) راجع به سیدالشهداء(ع) و راجع به امام حسن(ع) داریم. زمان حکومت معاویه، طرف از شام آمده، توی خیابان می‌گویند این‌ها بچه‌های فاطمه حسن و حسین هستند، این هم با باند آن‌ها مخالف است، آمده جلوی امام(ع) به خود امام و به پدر و مادرشان علی(ع) و فاطمه(س) فحش می‌دهد، حضرت(ع) نگاه می‌کنند – این راجع به سیدالشهداء نقل شده است، از امام حسن(ع) هم نقل شده است – سیدالشهداء(ع) نگاه می‌کنند می‌بینند خلاصه این خر است نمی‌فهمد چه دارد می‌گوید! مدام فحش می‌دهد و امام(ع) سکوت می‌کند و سرشان را پایین می‌اندازند. او خودش می‌گوید فحش دادم فحش دادم، الآن عصبانی می‌شود دنبال بهانه می‌گردم دست به یقه می‌شوم و او را می‌زنم. حالا نمی‌داند که اگر دعوا کند کتک را خورده، ولی با این نیت. می‌بیند که ایشان سکوت می‌کند. می‌گوید هی گفتم و گفتم خسته شدم، بعد ایشان سرش را بلند کرد گفت خب بله، شما اهل کجایی؟ می‌گوید دوباره شروع کردم به او فحش دادم! حسین کربلا، حسین عاشورا، با آن غیرتش، نسبت به حق می‌جنگد تا کشته شود با بچه شش ماهه‌اش. اما نسبت به مسئله شخصی، با یک آدم احمقی روبرو شده این‌طوری برخورد می‌کند، با الاغ که نباید مباحثه کرد باید بگذاری سر و صدایش را بکند تمام که شد کاهی – یونجه‌ای به او بدهی! – من دارم برای اخلاق بدش اسلامی صحبت می‌کنم! – بعد فحش‌هایش را که داد امام(ع) دوباره گفتند، بعد دفعه سوم، خود او می‌گوید دیدم دهانم کف کرد، دیگر خسته شدم، این هم که هرچه فحشش می‌دهم آرام‌تر است همین‌طور من را نگاه می‌کند انگار که گوسفندی دارد بع بع می‌کند! بعد گفت که آقا شما غریب هستی، اهل این‌جا نیستی، مسافری، گفتم بله آقا. گفت ما یک خانه‌ای داریم، آن‌هایی که از راه دور می‌آیند مسافر هستند جایی ندارند معمولاً این‌جا می‌آیند، غذای مناسب هست،‌ خانه گرم است، اگر مشکل لباس یا غذا داری می‌رویم آن‌جا، ضمناً اگر سؤالی هم داشته باشی جواب می‌دهیم. فحش‌ها را دادی خسته شدی آیا می‌خواهی خستگی در کنی یا نه؟ سؤال هم هرچه داشتی ما جواب می‌دهیم. این می‌گوید من خجالت کشیدم و انگار می‌خواستم در زمین فرو بروم. گفتم نه، دستم را گرفت گفت نه، شما غریبی، امشب می‌خواهی کجا بروی؟ هیچ جا بهتر از جای ما نیست. برداشت ما را برد مهمانی، شروع کرد به ما خدمت کردن. این آدم بعدها یکی از شیعیان اهل بیت(ع) شد. در شرایط حکومت می‌گویند وقتی قدرت دست‌تان است باید بیشتر از این متواضع باشی. طرف آمده گفته آقا یک معامله شیرینی کردم، حضرت علی(ع) فرمودند چه کار کردی؟ گفت یک یهودی و مسیحی بود یک معامله کردم پوست او را کَندم! هنوز هم نفهمیده چه کارش کردم، این چند روز دیگر می‌فهمد که کلاهش را چطوری برداشتم! حضرت علی(ع) عصبانی شدند رنگ چهره‌شان عوض شد فرمود چه کار کردی؟ گفت کلاهش را برداشتم میخ اسلام را کوبیدیم! اسلام پیروز شد! فرمودند کلاهش را برداشتی؟ حقش را پایمال کردی؟ گفت آقا حق چی؟ مسلمان نیست. فرمودند به چه حقی این کار را کردی؟ یک غیر مسلمان در حکومت اسلامی اعتماد کرده، این‌جا دارد زندگی می‌کند تو به چه حقی کلاه او را برداشتی؟ تو از ما نیستی. «زبونا لنا و علیهما علینا» سود او سود ماست و ضرر او ضرر ماست. گفت حالا که گذشته؟ فرمودند بیخود کردی گذشته، سریع باید بروی از او عذرخواهی کنی و معامله را فسخ کنی، یا پولش را به اندازه کافی بده، یا کالا را پس بگیر. تا آن شخص غیر مسلمان را راضی نکرده‌ای دیگر این‌جا برنگرد.

خب آخرین حدیثی که عرض می‌کنم این است، همین تعبیری که داشتم عرض می‌کردم فرمودند «وَ احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ» کاملاً خودت را از این وضعیت پاسداری و حراست کن که کنش یا واکنش توأم با خشم و توهین با مردم داشته باشی. اگر به هر دلیلی ناراحت شدی مراقب دست و زبان و امضایت و سوء استفاده‌ات علیه کسی یا کسانی بخاطر این مسائل باش «و تَأخِیرِ السَّطوَةِ» این‌قدر خودت را کنترل کن تا خشم تو بنشیند، بر خودت مسلط بشوی، بعد فرمودند «لَن تُحکِمَ ذلکَ مِن نفسِکَ» نمی‌توانی این وضعیت روحی و این قدرت اخلاقی و روحی را در خودت نهادینه کنی «حتَّى تُکثِرَ هُمُومَکَ» مگر این که زیاد به یاد قیامت و غصه‌های قیامت باشی. اگر به فکر قیامت نباشی این کار خیلی سخت است. داری خدمت می‌کنی، به تو تهمت هم می‌زنند! داری مشکل طرف را حل می‌کنی می‌آید تو را فحش می‌دهد! خیلی سخت است خودت را کنترل کنی، اما اگر به یاد قیامت و غصه‌های قیامت باشی آن وقت خواهی دید که تحمل حماقت آدم‌های احمق و بی‌ادب چقدر آسان می‌شود. قدرت تحمل تو بالا می‌رود «بِذِکرِ المَعادِ إلى رَبِّکَ» به این فکر کن که به محضر خداوند خواهی رفت و برخواهی گشت. آن وقت تحمل مردم و مشکلات‌شان آسان می‌شود.

چند دقیقه تا اذان داریم اگر دوستان سؤالی دارند بفرمایند.

یکی از حضّار: این مطالب که فرمودید در رابطه با شاخصه‌های مسئولین که امیرالمؤمنین گفتند بخشی‌اش نصیحتی برای خود ماهاست که در مقام مسئولیت، حالا هرکسی حداقل مسئول زندگی خودش است. ولی یک سؤالاتی بوجود می‌آید یک سؤالی که خیلی شایع است و زیاد هم بحث می‌شود خواستیم که جواب آن را از شما بشنویم. این که رهبری عید فطر پارسال یا دو سال پیش بود که سر بحث حقوق‌های نجومی گفتند که کسی که حقوق 20 میلیونی می‌گیرد اگر تخطّی هم نکرده، لیاقت مسئولیت در نظام جمهوری اسلامی را ندارد، این را چطوری شما تحلیل می‌کنید؟

استاد: ببینید اولاً که مبنای هیچ کس و هیچ جا بحث توجیه هیچ مسئله‌ای نیست. این‌جا غلط است ولی عیب ندارد این‌جا غلط باشد. این موارد روشن باشد. یک مشکل این است که این قضیه را قانونی کردند و خلاف قانون نیست. و مشکل این است ببینید که در دهه 60 هم این‌ها خلاف قانون نبود برای این که اصلاً کسی این کارها را نمی‌کرد. ما در دهه 60 خیلی از مدیران مسئولین و کسانی را داشتیم که هر لحظه می‌گفتند شاید فردا ما را ترور کنند، یا این که اصلاً‌ دنبال حقوق نبودند و واقعاً خیلی‌ها را من می‌شناختم که حقوق نمی‌گرفتند و به حداقل اکتفا می‌کردند. ما آن زمان که با مسئولین خیلی ارتباطی نداشتم، البته الآن هم جایی خیلی ارتباط ندارم، ولی آن زمان که ما در جنگ و جبهه بودیم فرماندهان را می‌دیدیم که مسئولین بالا و رده یک ما چطور آدم‌هایی بودند. شهید برونسی، حتماً اسم او را شنیدید، ایشان بنا بود و قبل از انقلاب درس طلبگی خوانده بود و کارش هم بنا بود، فرمانده تیپ بود، مسئول محور بود، این با ماشین سپاه که وقتی مشهد بود، وقتی مرخصی بود، بیشتر که جنگ بود، رفته بود در خانه‌اش ماشین را پارک کرده بود شب سماور روی بچه‌اش چپ شده بود نمی‌دانم سوخته بود یا دستش شکسته بوده، برف هم می‌آمده، این بیرون می‌آید ماشین سپاه را روشن نمی‌کند که با ماشین سپاه بچه‌اش را بیمارستان ببرد. صد تا توجیه دارد. بچه‌اش را بغل می‌گیرد می‌دوَد توی برف‌ها به خیابان می‌آید که یک ماشین بگیرد و بچه‌اش را ببرد، بعد به او گفتند چرا ماشین را برنداشتی ببری؟ می‌گوید توی باک ماشین بنزین نیست بلکه خون بچه‌هاست! توی باک این ماشین بنزین نیست خون بچه‌هاست.

خانم شهید همت یک وقتی در تلویزیون داشت خاطره ایشان را می‌گفت، گفت که – الآن شک کردم که شهید همت بوده یا شهید باکری – گفت که از منطقه آمد، از بس گِل و خاک بود با همان لباس‌هایش رفت زیر دوش که گِل می‌آمد، آن شب ما مهمان داشتیم، دوباره هم مثلاً فردایش باید به منطقه می‌رفت. بعد مهمان آمده بود توی خانه هیچی نداشتیم که بخوریم، رفت یک مقدار نان خشک آورد سر سفره با آب، گفت همین که هست، اگر واقعاً گرسنه‌تان باشد همین‌ها را می‌خورید، اگر نخورید معلوم می‌شود که گرسنه نیستید! بعد می‌گوید گفتم که دو طبقه پایین‌تر یک عالمه غذا هست کنسرو بوده چی بوده! می‌گوید این‌ها برای ما نیست که، برای رزمنده‌هاست. حالا می‌تواند صدتا توجیه بیاورد اما نمی‌کند. خب این افراد بودند. شما خود جماران امام(ره) را می‌بینید، می‌بینید که کل زندگی ایشان یک چمدان را پر نکرده است. الآن به شما بگویم من از نزدیک که ندیدم ولی دوستانی که با این‌ها رفت و آمد دارند می‌گویند بچه‌های رهبری همه‌شان مستأجرند خانه ندارند. خود ایشان هم شش ماه یک بار، همین تازگی‌ها دیدم که مسئول دفتر رهبری در مصاحبه‌شان گفتند که اولاً ایشان یک ریال از بیت‌المال حقوق نمی‌گیرند، و هر شش ماه یک بار اگر آن ماشین استفاده شخصی کرده باشد پول بنزین و استهلاک ماشین را به بیت‌المال می‌دهد و یکی از دوستان که ارتباط داشت می‌گفت که پاسدارهای رهبری، - گفت من از چند نفرشان تا به حال شنیده‌ام – که تا آخر ماه نمی‌کشد و معمولاً از ما قرض می‌کنند. خب ما در حد رهبری، خاطرمان جمع است. موارد دیگر، هرچه می‌گویند، بستگی به آدم‌ها دارد، این که می‌گوید ما داریم ماهی 18 میلیون می‌گیریم این دارد عین قانون عمل می‌کند! منتهی بحث این است که آیا بخصوص کسانی که در نهادهای انقلابی هستند حق دارند تا ته قانون بروند؟ یا نه، یک بخش خالی و جای خالی برای قانون بگذارند بگویند این‌جا قانونی است ولی ما نمی‌رویم. این یک.

دوم؛ قانون نباید اصلاح شود. می‌گویند خیلی از مسئولین می‌گویند من اگر دنبال کار خصوصی بروم من خودم صدبرابر همین درمی‌آورم، برای چی بمانم!

یکی از حضار: خب برود در بیاورد.

استاد: اتفاقاً همین جواب اوست، خب برو در بیاور، تو اگر می‌خواهی کاسبی کنی برو بیرون از حکومت و کاسبی‌ات را بکن. توی حکومت جای کاسبی نیست. این یک مسئله‌ای است که در دهه 60 جزو محکمات و مسلّمات ما بوده، الآن جزو مشکوکات و متشبهات شده است. استدلال او این است که اگر همین الآن من بخواهم 3-4 تا بچه، عروس، داماد، اجاره خانه این‌ها را بدهم این کارها را بکنم، همین الآن 17- 18 تومان آن هم توی تهران کم می‌آید ما هم خلاف قانون نکردیم، داریم هم تمام وقت کار می‌کنیم. استدلال او این است. ما از این آدم‌ها انتظار داریم که ایثار داشته باشند. نه این که تا ته قانون استفاده کنند، نه بگذر؛ چطور در دهه 60 خودشان از این مسئولین هزارتا مشکل داشتند اما بر نمی‌داشتند. این بچه‌هایی که در جبهه بودند، ما که خودمان بودیم نیاز هم نداشتیم در تمام آن سال‌هایی هم که جنگ بودیم یک ریال هم نگرفتیم، ولی همان‌هایی که باید می‌گرفتند یعنی زن و بچه داشت، خانه داشت، زندگی داشت، با پول آن، چند صد تومان، هزار تومان حقوقش در ماه می‌شد، من می‌شناختم، جزو فرماندهان ما بودند، ما بسیجی بودیم آن‌ها در سپاه بودند، بخدا آن را هم نمی‌گرفت، خجالت می‌کشید انگار دزدی کرده! چندتا از این رفقای ما بودند که سر ماه عزا می‌گرفتند که می‌خواهند بروند حقوق بگیرند! انگار می‌خواهند بروند دزدی، یا عرق بخورند مشروب بخورند! واقعاً این‌طوری بودند این‌قدر بدشان می‌آمد که آخه ما برویم پول بگیریم؟ بعد خب زن و بچه گرسنه هستند، اجاره خانه و گرفتاری داری، این‌ها چه می‌شود؟  این هست. ما یک خلأیی قانون و ایثار، قانون و انقلاب، قانون انقلاب یک چیز است، قانون رسمی یک چیز است. این فاصله وجود دارد. شما خودتان را آماده کنید برای 10- 20 سال دیگر؛ به شرط این که تا آن موقع دزدی و این کارها را نکرده باشید چون بعضی از همین شماها 20 سال دیگر، جزو همان پدرسوخته‌ها هستید. این را که می‌گویم برای این که دیده‌ام. من 20 سال پیش، 30 سال پیش دیدم توی دهه 60 بچه‌هایی را که آتش انقلابی بود، آقا همه دزدند، همه فلانند، کثافت‌ها، لجن‌ها، عدالت مطلق، از این حرف‌ها می‌زد، که می‌گفتیم آقا اقلاً امام را قبول داری؟ خب حالا امام. همین آدم‌ها، بعد دیدم همین آدم در دهه 90 اختلاس کرده است! بعد که با او می‌روی صحبت می‌کنی می‌بینی همین چیزهایی را می‌گوید که امیرالمؤمنین(ع) این‌جا جوابت را داده‌اند. ای آقا تا کی ما بار بدهیم؟ شدیم گاو شیرده مردم! خودمان مگر آدم نیستیم؟ مگر زن و بچه ما آدم نیستند؟ مگر این‌ها حق ندارند. خب حق دارند، اما حق بقیه را که ندارند، فقط حق خودشان را دارند.

والسلام علیکم و رحمه الله

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha